به مناسبت فرارسیدن ایام سالگرد شهادت شهیدان رجایی و باهنر و هفتهی دولت، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR بر اساس بخشهایی از بیانات رهبر انقلاب درباره شهدای دولت، مجموعه نماهنگ «ستارههای خدمت» را منتشر نمود.
شهید محمدجواد باهنر
یاد -شهید رجایی عزیز و شهید باهنر عزیز را - که در همان مدت کوتاه مسئولیتشان، طوری عمل کردند که از خودشان برای ما الگو باقی گذاشتند - گرامی میدارم و حقیقتاً با تلاش سختی که کردند، با تحملی که به خرج دادند و با تمسکی که به عقیده و ایمان خودشان در عمل ورزیدند، موجب شدند که ما امروز بتوانیم برای تعریف مدل موردنظر خودمان، اسم و یاد اینها را مطرح کنیم.۱۳۸۵/۰۶/۰۶
شهید محمدعلی رجائی
«یکوقت مرحوم رجائی به من گفت که به محلّ کار یکی از وزرای خود در دورهی نخستوزیریاش رفته و در آنجا دیده که وزیر پشت میز پنهان است؛ از بس روی میز او کارتابل چیده بودند! ایشان میگفت رفتم وزیر را از آنجا بیرون کشیدم و به او گفتم کارت را بکن.»۱۳۸۰/۰۶/۰۵
شهید مصطفی چمران
«بعد از قضیّهی پاوه که مرحوم شهید چمران آمده بود تهران، توی جلسهای که ما بودیم به نخستوزیرِ وقت گزارش میداد که بین اینها هم از قدیم یک رابطهی عاطفیای وجود داشت. مرحوم چمران توی آن جلسه اینجوری گفت: وقتی ساعت دو پیام امام پخش شد، به مجرّد پخش پیامِ امام و قبل از آنی که هنوز هیچ خبری از حرکت مردم به آنجا برسد، ما احساس کردیم که کأنّه محاصره باز شد. میگفت: حضور امام و تصمیم امام و پیام امام آنقدر مؤثّر بود که بهصورت برقآسا و به مجرّد اینکه پیام امام رسید، کأنّه برای ما همهی آن فشارها به پایان رسید؛ ضدّ انقلاب روحیهی خودش را از دست داد و ما نشاط پیدا کردیم و حمله کردیم و حلقهی محاصره را شکستیم و توانستیم بیاییم بیرون. آنجا نخستوزیر وقت خشمگین شد و به مرحوم چمران توپید که ما اینهمه کار کردیم، اینهمه تلاش کردیم، تو چرا همهی این را به امام مستند میکنی!؟ یعنی هیچ ملاحظه نمیکرد؛ منصف بود. با اینکه میدانست که این حرف گلهمندی ایجاد خواهد کرد، امّا گفت.» ۱۳۸۹/۰۴/۰۲>
شهید محمدجواد تندگویان
بنده ایشان را قبل از شهادت هم از نزدیک مىشناختم. قبل از اینکه وزیر شود، در جلسهاى که با مرحوم آقاى «بهشتى» و بعضى دیگر در منزل یکى از دوستان برگزار شد، از ایشان هم دعوت کردند که بیاید تا ما ایشان را از نزدیک برانداز کنیم؛ چون بنا بود وزیر «شهید رجایى» شود. مرحوم رجایى مشورت مىکرد و اصرار داشت ما نظر بدهیم. به نظرم در بین ما کسى از ایشان خیلى سابقهاى نداشت؛ شاید آقاى بهشتى یکى دو بار با ایشان ملاقات کرده بود. آقاى تندگویان به جلسه آمد و به تعبیرى باید بگویم همه را مرید خودش کرد. خیلى جوان به نظر مىرسید و تیپ دانشجویى هم داشت. از لحاظ روحیه و رفتار و برخورد و خانواده، خیلى با شخصیت بود. بیانات در دیدار اعضاى هیأت دولت، ۱۳۷۸/۰۹/۲۸
شهید موسی کلانتری
«مرحوم شهید کلانتری به من گفت در نماز جمعه نشسته بودم، یک نفر به من رو کرد و گفت ببین چقدر زمانه عوض شده است. گفتم چطور؟ آن شخص به کسی که در صفِ جلو نشسته بود، اشاره کرد و گفت: او وزیر است. مرحوم شهید کلانتری میگفت به صف جلو نگاه کردم، دیدم عبّاسپور -وزیر نیرو- است. به او گفتم پس من یک چیز عجیبتر به تو بگویم؛ من هم وزیرم! خدا شهید کلانتری را رحمت کند. آنهایی که او را دیده بودند و میشناختند، میدانند که آدم بسیار پُرتحرّک، پُرخون، پُرعزم و خیلی بهدردبخوری بود. او هم واقعاً از جمله کسانی بود که از دستمان رفت.»۱۳۸۰/۰۶/۰۵
شهید رحمان دادمان
«من وقتی در سفر گیلان، به بندر انزلی رفتم و آن پل قدیمی را -که خود من حدود چهل سال قبل از آن عبور کرده بودم- دیدم، در دل شرمنده شدم... بعد هم که رفتیم، دیدیم مردم و به تبع آنها آقای امام جمعه، همه از ما ساخت پل را میخواهند. من وقتی به رشت برگشتم -در خانهی آقای صوفی، آقایان وزرا جمع شدند؛ آقای عارف و دیگران هم بودند- مسئلهی پل را مطرح کردم و به مرحوم دادمان گفتم شما این پل را میسازید؟ ایشان فکری کرد و گفت بله، ما سهساله آن را تحویل میدهیم. من گفتم آن را دوساله تحویل دهید. ایشان سری تکان داد و من فکر کردم که تلقّی به قبول کرده که دوساله تحویل دهد. گفتم من دلم میخواهد دو سال دیگر رئیسجمهور بیاید و در همین موقع این پل را افتتاح کند. وقتی دادمان از دنیا رفت، کسانی از دوستان ما که با خانوادهی ایشان مرتبطند، گفتند دادمان در خانه گفته بود که فلانی به من گفت دو ساله پل را بسازید؛ اما من آن را یکساله تمام میکنم! همّت آن مرد، اینگونه بود. ببینید انسان از فقدان چنین آدمهایی چقدر میسوزد.» ۱۳۸۰/۰۶/۰۵